```

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    رگِ درونگراییم بدجوری زده بالا و انقدر دارم اذیت میشم که دلم میخواد برگردم تهران و چند روز تنها باشم...مراسم خواهرم نزدیکه و من حوصله ی هیچ کاری ندارم..‌.قشنگ توانایی اینو دارم که شب و روز در اتاقو ببندم و تو خلوت خودم بمیرم ```...
    ما را در سایت ``` دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 22:16

    امروز بالاخره از غار دراومدم ```...
    ما را در سایت ``` دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 22:16

    در حالی که فقط دو روز مونده به تحویل پروژم، به یه مشکل بزرگ برخوردم و هرچییی مقاومت کردم که به بچه خرخون پیام ندم و ازش کمک نگیرم، نشد....گذاشتمش آخرین نفری که بشه بهش رو زد...ولی تهش هیچ کدوم نشد و رسید به خودش....رفتم اول بهش گفتم ببین اگه کار خودتو انجام دادی و وقت داری ازت سوال بپرسم...اگه نه که هیچی...گفت اره باباااا کارم تقریبا تمومه..آخراشه‌‌‌..هی اینطوری میگفت...هی من استرس میگرفتم که چرا کار من تموم نشده که هیچ، به مشکلم بر خوردم....خلاصه که سوالمو پرسیدم و خیلیییی زیباااا برام تحلیل کرد داستانو و ۸۰ درصد گرفتم که چی شد....آخرش میگه اوکی شد؟میگم اره...میگه مطمئنی؟ اگه مشکلی هست بگو ها..‌گفتم نه فهمیدم مرسی....گفت نه نشد...بذار برم یه چیز بخورم بیام باهم بشینیم تحلیل کنیم اینارو‌‌....اولش گفتم نه و این حرفا....ولی از ته قلبممممم از این پیشنهاد استقبال کردم...چون مثل خر گیر کردم تو گل و میخوام سریع تر این پروژه رو ببندم برهههه ```...
    ما را در سایت ``` دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 22:16

    تو سه ماه اخیر، هفت نفر تو همین دانشگاه بهم پیشنهاد دادن که بیشتر با هم آشنا شیم و این حرفا....و جواب من به همشون این بود که من براتون احترام زیادی قائلم ولی قصد آشنایی ندارم.‌.‌.سعی کردم یه طوری بگم که فکر نکنن دارم خودمو میگیرم یا ازشون خوشم نیومده.....چون اونا هم گناه نکردن که اومدن محترمانه خواستشون رو بیان کردن...فقط خواستم یه طوری بهشون بفهمونم که این صرفا یه تصمیم شخصیه و ربطی به این نداره که طرف مقابلم کیه...چند روز پیش، یکی به دوستم پیام داد که من از دوستتون خوشم اومده و آیدیشونو میخوام که باهم اشنا بشیم و اینا....دوستم اومد بهم گفت....گفتم بهش بگو که قصد اشنایی ندارم و این حرفا....پسره بهش گفت حداقل میذاشت حرف بزنیم باهم بعد میگفت نه...من خیلی گشتم که آیدیشو پیدا کنم....میدونید؟شاید درکش سخته...ولی من الان توانایی نه گفتن به همه چیز و همه کَس رو دارم....داشتم برا مامانم تعریف میکردم، گفت حالا چرا همه رو همینطوری رد میکنی؟ آشنا شو باهاشون....شاید خوب باشه یکیشون...چشم بسته نگو نه.... حالا نه که بخوای برا چهار روز خوشگذرونی و رفع تنهایی یکیو کنارت داشته باشی...ولی اگه حس میکنی یکی هست که واقعا خوبه، چرا که نه....مگه آدما چطوری قراره باهم آشنا بشن...اینم یه راهه بالاخره دیگه..کلی از زن و شوهرایی که الان میبینیم، یه زمانی هم کلاسی یا هم دانشگاهی بودن....گفتم مامان...من اگه میخواستم محض خوشگذرونی با یکی اوکی شم، خب تا الان هزار بار موقعیتش پیش اومده بود....بحث نخواستنه.....نه میخوام ازدواج کنم....نه میخوام با کسی برم تو رابطه....و این فقط و فقط مختص خودمه....وگرنه این دوست دختر، دوست پسرایی که کنار هم میبینم، خیلیم به نظرم قشنگن و ذوق میکنم از روابطشون... ```...
    ما را در سایت ``` دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 75 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 14:20

    من عاشق گویش مازنیم....

    خودم نمیتونم مازنی حرف بزنم...ولی کاملا متوجه میشم چی میگن....

    یه آهنگ مازنی هست که تا همیشه عاشقشم....راستش نمیدونم برای منی که تو این خطه زندگی کردم و قد کشیدم انقدر زیباست این موزیک، یا برای شماهایی که به اینجا تعلق ندارید هم همینقدر میتونه قشنگ باشه.....

    میذارمش اینجا که اگه دوست داشتین بشنویدش❤️

    کلیک

    ```...
    ما را در سایت ``` دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 74 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 14:20

    در وصف بچه خرخون...اوایل دانشگاه، ازش خوشم نمیومد..حس میکردم خیلی خشک و جدیه...آخه همیشه اخماش تو هم بود...با کسی حرف نمیزد....تنها میرفت...تنها میومد‌...یکم که گذشت، فهمیدم نه...اتفاقا به وقتش، نمکیه برا خودش ```...
    ما را در سایت ``` دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 74 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 14:20